از پدر فقط به یاد دارد که به کشتی علاقمند بوده و او نیز میخواهد کشتی گیر شود.
یازده سال دارد و در کلاس هفتم مشغول به تحصیل است.
مادرش به سختی امورات زندگی او و خواهرش را میگذارند اما خدایی دارد که بندگان خوبش را موظف کرد تا در به واقعیت رساندن رویایش گام بردارند.
رویای او چیزی نبود به غیر از دیدن بزرگ مرد کشتی سرزمینش یعنی آقای محمدرضا طالقانی.
مورخ ۱۱ آبان ۹۶ یکی از کارمندان موسسه با آژانس به منزل وی واقع در میدان شوش رفت و او را به منزل آقای طالقانی آورد.
آقای دکتر مرادی و خانم مستطیع نیز با همه دغدغه هایشان همراهی خود را دریغ نکردند.
خانم تالشی نیز مثل همیشه صبور و مهربان همراه شد و بالاخره او در کنار اسطوره کشتی ایران قرار، و یک دوبنده کشتی از او هدیه گرفت.
آرام در گوشم گفت بیدارم؟
دوستان نیکوکارش نیز که او را همراهی کرده بودند از خوشحالی او بسیار خوشحال بودند.
و با تشکر از زحمات مدیر عامل موسسه سرکار خانم حاجی یوسفی، آقای عباس جعفری عضو هیئت مدیره، سرکار خانم موسایی، آقای مهدی عمادی و آقای امین ستوده
