او که سجاده ی عشق گشوده و در فضایی سرشار از معنویات به قرائت قرآن پرداخته همان دختر بیماری است که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد.
بیماری اش سخت بود و تامین هزینه درمانش سخت تر…
اما خداوند بندگان خوبش را مامور ساخت برای نجات جان این طفل معصوم…
بندگان خوبی که قدر شبهای قدر را می دانستند و عاشقی کردن در این شبها را فقط شب زنده داری نمی دانستند…
آنها عاشقی کردند و با اموالشان وسیله نجات جان انسانی شدند.
و اکنون این کودک در سلامتی کامل و در شب قدر دعای خیرش را بدرقه راه همه کسانی میکند که کمک کردند تا زندگی کند.
و در کوچه پس کوچه های زندگی چه سعادتی بیشتر از نجات جان یک انسان…
کودکان بسیاری چشم به راهند…